!!! من و تو

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد 

شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا 
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم 
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

شاعر : دکتر حمیدی شیرازی 

+نوشته شده در دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:,ساعت16:36توسط آیسا | |

 

با همـــه بی ســــرو سامانــیم

 

باز به دنــبال پـــــریـــشانــیم

 

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

 

در پی ویـــران شدنی آنی ام

 

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:,ساعت16:11توسط آیسا | |

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد‌بینی خود را شکسـت

.

.

.


ادامه مطلب

+نوشته شده در چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:,ساعت16:2توسط آیسا | |

نه مرادم نه مریدم

نه پیامم نه نویدم
نه سلامم نه علیکم
نه سیاهم نه سپیدم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمایم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته و برده ی دینم
نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم نه فرستاده ی پیرم
نه بهر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم نه چنین است سرنوشتم

این سخن را من از امروز نه گفتم
نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم:
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به های است ونه هو
نه به این است ونه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را:
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
تو اسرار نهانی همه جا
تو نه یک جای
نه یک پای
همه ای با همه ای هم همه ای
تو سکوتی تو خود باغ بهشتی
ملکوتی تو به خود آمده از فلسفه ی چون و چرایی
به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی
در همه افلاک خدایی
نه که جزیی
نه چون آب در اندام سبویی
خود اویی
به خود آی تا به در خانه ی متروکه ی هر عابد و زاهد ننشینی و
به جز روشنی و شعشعه ی پرتوی خود هیچ نبینی
و
گل وصل بچینی…..!

"فریدون حلمی"

+نوشته شده در جمعه 9 آبان 1393برچسب:,ساعت15:50توسط آیسا | |

زندگی...می گذرد تند و آسان و سبک...!

 

آن چه در ما جاری است این همه فاصله نیست!

چشمه گرم وصال است و عبور...

 

زندگی...می گذرد تند و آسان و سبک...!

عاشق هم باشیم عاشق بودن هم

عاشق ماندن هم

عاشق شادی و هر غصه هم....

روز نو هر روز است

فکر را نو بکنیم...!

...عشق را سر بکشیم...

...زندگی می گذرد...

تند و آسان و سبک!

+نوشته شده در جمعه 9 آبان 1393برچسب:,ساعت15:26توسط آیسا | |